نوشته هایم
بسم رب النور اگه میخوای بری برو... خیلی وقته چشمامو بستم از اون روز که توی پارک قایم باشک بازی کردیم میدونستم دلت هوای شده چشماموبستم تا تصمیم بگیری.. میدونم هنوز یه جایی پشت یکی از درختا قایم شدی .هنوزم منتظری من چشماموبازکنم وتو منواز پشت شاخ و برگ های اون بترسونی هنوزم دارم میشمارم!!؟؟ چقدگذشته؟؟ .........15478254.............. قایم شدی؟میترسم چشمامو باز کنم وببینم بدون خداحافظی رفتی 21526215 سعی نکن برگردی اگه برگردی فکرکنم صدای پات آرامش وسکوت چشماموبشکنه وتن منتظرشونو واداربه غریب پرستی نورهای بیگانه کنه . . حرمت این ساعات و دقایق سپری شده رو نشکن اگه رفتی... چشمای من بستن....باخیال راحت برو ....32564185..... اشتباه کردم؟؟؟!!میخوام شمارشمو باز از سربگیرم..3.2.1... بسم رب النور اولین صفحه نوشته هامو به نام خودت باز میکنم که تو اوج بدی و نامردیم دستمو رها نکردی و سادگی هامو با حکمت خودت به ضررم تموم نکردی.... نگاهم به جسدش است... گوینده اخبار خبراز مرگ قذافی میدهد.نگاهم عمیق تر چهره اش را می کاود.رنج و عذاب را میتوان به راحتی درجسم بی روحش دید.هنوز هم ماتم......وجودم میلرزد.هنوز هم من میترسم از بازی دنیا با روح (و ما هذه الحیاة الدنیاالّا لهو و لعب و انّ الدارالاخرة لهی الحیوان لو کانوا یعلمون)عنکبوت آیه64
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |